اوقاتی هست که دلم جوری میگیرد و حالم آنگونه دگرگون میشود که دیگر زمام از دست خارج میشود نمیدانم به چه کسی رو بزنم، با چه کسی صحبت بکنم، خجالت میکشم، نمیخواهم باعث ملال کسی بشوم، بیش از این زحمت و بار کسی باشم حالم بهم میخورد، بهم میخورد زمینم تار میشود آسمانم و از دست میرود زمان. حتی الا بذکرالله هم انگار افاقه نمیکند. کاش صاحب نفسی بود به او رو میزدم، نمیدانم شاید یکی از شما که از سر اتفاق هم میخوانید یا دنبال میکنید هم دعایتان بگیرد خدایا کمکم کن که به درد عادت نکنم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها