زیاد فیلم میبینم، نه هر فیلمی، به سلیقه و ذوق خودم و با معیارهای خاص خودم، به دنبال کشف فهمی تازه، معنا و نگاه نو از زندگی و به زندگی و کشف رنگی جدید و. یکجور عطش برای اینکه دیگران، نه هر کسی، چجور به زندگی، دنیا، انسانها، مفاهیم نگاه میکند و چگونه طرح مساله میکند، چگونه می‌اندیشد و ما را به اندیشیدن و دقت به خودمان و زندگی و مسایل تکراری عادت‌شده دور و نزدیک وامیدارد و سیر ماجراجویی او و همراه کردن مخاطب برای پیداکردن پاسخ یا حتی عمیقتر شدن سوال یا سوالها به چه صورتی است (شاید مثل چیزی که با کتاب تجربه میکنیم، گشودن دریچه‌های متنوع از زیستن و امکان تجربه‌ حالتهای مختلف زندگی) من وقتی یک فیلم را به تماشا مینشینم خیلی دقیق نگاه میکنم چون باورم این که اگر کارگردان کارگردان خوبی باشد و فیلم خوب از کار درآمده باشد میبایست تک تک المانهای داخل فیلم، حرکات بازیگران حتی وجود اشیاء، تک تک کلمات رد و بدل شده و نتهای پخش شده داخل فیلم و نمای فیلمبرداری و رنگ تصاویر معنادار و فکرشده باشد و بطور کلی اطلاعاتی که داده میشود همه به کار بیاید برای آن چیزی که کارگردان و نویسنده سعی داشته‌اند بیان کنند و به تصویر بکشند؛ پس اگر مطلب بیش از حد گنگ بود یا مشخص بود ابهام از عدم عمق فکر کارگردان است، به ضعف فیلم پی خواهم برد پس هر گنگی یا شلوغی پیامهایی که آن به آن به چشمان ما هجوم می‌آورد خود به خود دلیل بر خوب بودن فیلم و به دردبخور بودنش نیست. و اما حس، یافتن و دیدن و درک حس واقعی ملموس حتی که با خیال انسان، ادراک انسان بازی کند هم دلچسب است. خلاصه دراین‌باره حرف هم‌چنان هست اعتراف میکنم برای دل خودم فیلم میبینم، از قدیمی گرفته تا آخرین فیلمهای مطرح، سیاه و سفید و رنگی و . اما نه از سر گذران وقت و یا الکی و بیهوده.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها