دوستی محترمانه، دیپلماتیک و گذری عمومیّت بیشتر دوستی‌ها و آشنایی‌های من بوده است، حرفی هم نیست؛ هر کسی قسمتی دارد و متناسب با آنچه هست میبیند.‌ کما تدین تدان شاید برای همین است که روحم چندپاره شده است در گذر زمان.

 حتّی در فضای مجازی و جایی مثل اینستاگرام هم، یکنفر هم close friend من نیست. دوست نداشتم این را بگویم ولی احساس من هم چنین چیزی رو میگوید از شدّت احترام و علاقه من به خودتان آگاهید و به محبّت و لطف‌تان آشنایم، دوستتان دارم و دوست من هستید. نمی‌دانم چه بگویم، ولی احساس طفیلی بودن میکنم، تقصیر کسی نیست، مدّتهاست به این ورطه افتاده‌ام و می‌دانم قصّه از چه قرار است، سنگینی بود و نبود من چقدر سبک است. نمی‌خواستم روز اوّل سال هم چنین چیزی بگویم، می‌دانم این حرف این یک دقیقه است و دوباره به حالت عادی برخواهم گشت ولی حالا فکر میکنم میبینم حاقّ مطلب همین است.‌ از ماجرایی حدودا کوچک دلخورم ولی همین چیزهای کوچک مدّتهاست در کنار هم قرار گرفته و خوره‌ی وجودم شده است من گذشتم از همه چیز، امیدوارم شما هم از همه چیز من بگذرید گاهی بعضی چیزها انسان را از محبّت (تو بگو اضافی) پشیمان و دلسرد می‌کند. خودتان را به آن راه میزنید و جوری نشان میدهید که انگار گذری گذشته‌اید و ندیده‌اید، امّا ما اینقدر هم که گمان میکنید ساده نیستیم. شاید اشکال از این است که نباید از ابتدا روی هیکل‌تان حساب باز می‌کردم‌ تازه دارد دوزاری‌ام می‌افتد، احتمالا شما بلدتر از من بوده‌اید که اینگونه‌اید در این سالها یاد گرفته‌ام اهل گذشت باشم امّا خوش‌بینی‌ام جلوی درست بینی‌ام نسبت به وقایع را نگیرد یا کمتر بگیرد. گله و شکایتی نیست، ابراز ناراحتی بیهوده و خردی بود و تمام شد. عیدتان به هر حال مبارک. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها