ما میخواهیم زندگی کنیم، خدایا به دادمان برس. میخواهیم ببینیم، بشنویم، بخوابیم، بخوریم، بیدار شویم، با هم باشیم، برای هم باشیم، آدم باشیم. فکر کنیم، خیال کنیم، حس کنیم آخر چرا اینقدر تکیاخته داریم زندگی میکنیم؟ کجا قفل کردهایم، چه چیزی در ما قفل کرده است که نه میتوانیم گذر کنیم نه مثل آدم بمانیم به خودت قسم آدم ابوالبشر با همه سادگیاش (از لحاظ زندگی میگویم) به ما شرف داشت. میخواهم بخوابم نمیشود، وقت بیداری میخواهم بیدار باشم خوابم میگیرد و میآید، چه مرگم است؟! به خدا خستهام از این بودن ناقصالخلقه، این چه وضعش است؟ چرا اینقدر کفران نعمت میکنم، عمر ضایع میکنم، چه دردم است؟! میشود آدم شوم؟ روی روال پیش برود و ببرم زندگیام را؟! یا للعجب. امکان هست و ما محو جمال عدمیم؟! آره قربونت برم، اینطوری هستی؟ عشقی مشتی اینطوری سیر میکنی دیگه کجای هپروت عالمی قربونتو؟ جیم جمالت، کاف کمالت رو عشقه،. هستی، هستی سخت نگیر، مشتی سفت بگیر ولی سخت نگیر، بچسب ما رو که داریمت، آه آره داریمت. سیاهی، روشنایی، چپ، راست، بالا و پایینمون چرا اینقدر یکی شده؟ دک و پوزمون ورافتاده، پاشنه پامون ورقلمبیده، کمرمون دوتا، چشممون تا به تا، بابا چه وضعی چه کشکیه، اصلا، چی بگم قربونتو بشم خوابم نمیبره، یعنی نمیشه ببره.
درباره این سایت